یک منتقد سینما میگوید گرانی صنعت سینما و سؤمدیریت ها راه را برای تولید فیلمهای تاریخی مذهبی مسدود کرده است.
به نقل از مدیاخبر ، بعد از مصاحبه و گفتوگو با چندتن از سینماگران کشور اعم از کارگردان، نویسنده و همینطور پویانما، در گفتوگو با یکی از کارشناسان و منتقدین سینما به بررسی آسیبشناسانه در جریان مدیریتی هنری و سینمایی کشور پرداختیم.
در این گفتوگو از علل افول ساخت فیلم و سریال مذهبی و تاریخی گرفته تا راهکارهای بیرون شد از این مشکل فرهنگی صحبت شد. دیگر اینکه موضوع انسداد در تولید فیلمهایی با این مضامین باعث شد تا جریانهای انحرافی فرصت را غنیمت بشمرند و وارد مسیر تولید فیلم با رویکرد خاص خود شود.
همینطور در بخش دوم این مصاحبه راه ما به مسیر و جریان معروف سینمای معناگرا و دینی که از اواخر دهه 1370 تا انتهای دهه 1380 با فیلمهایی چون به رنگ خدا، خیلی دور خیلی نزدیک، اینجا چراغی روشن است، قدمگاه و… مطرح شده بود، افتاد. مسألهای که مهم بود اینکه چرا این جریان که توانسته بود در جذب مخاطب و اثرگذاری در سینما و فرهنگ موفق باشد بعد از یک دهه افول کرد؟ و حالا آیا چهرههای جدید و یا نسل سوم سینماگران کشور میتوانند بار دیگر آن را به عنوان بخش جریانساز احیا کنند؟
سخن گفتن از عاشورا در سینما مانند راه رفتن روی لبه تیغ است
* آقای حسینی آیا برای احیای سینمای مذهبی، دینی و تاریخی باید به بازخوانی در فرم و مباحث تئوریک مانند سبکشناسی و نماشناسی پرداخت؟ یا معتقدید که اساساً مشکل را در جای دیگر مانند خلأ در مسیر تولید، سیاستگذاری و یا مشکلات محتوایی و… میدانید؟
البته پرداخت با مسائل تئوریک و مبنایی در جای خود اهمیت دارد و در آن شکی نیست اما در حال حاضر در مورد ساخت فیلم با مضامین عاشورایی ما یک مشکل بلحاظ محتوایی و ساختاری در روایت داریم و اینکه اساساً پرداختن به شخصیتهای مطلق و کاملاً سفید در حوزه قصه سخت و پیچیده است. برای همین آمریکاییها که پایهگذار عنصر درام در سینما هستند یک نگاه کلی دارند که اصلاً شخصیت مطلق در تخیل نویسنده و عالم سینما وجود ندارد.
بیشتر آدمهای قصهها و فیلمها در حال شدن و رسیدن به یک نقطه مشخص و خاص هستند که حتی دچار خطا و گناهاند و این اواخر آثاری هم ساخته شده است که به پیامبرانی که گناه و پشیمانی دارند رسیدهاند. مانند فیلم «نوح» ساخته «دارن آرنوفسکی» که در آن انسان مطلق و سفید و معصوم وجود ندارد. به تعبیری انبیا نیز در حال تبدیل و شدن هستند.
اما در مورد واقعه عاشورا مشخصاً نه تنها شخصیتها که عناصر داستاناند بلکه خود واقعه هم یک اطلاق و برتری خاصی دارد که در ذهن مردم به قدری محترم و متعین است، که مردم به هیچ عنوان از پرده سینما برنخواهند تافت که معنایی که آنها در ذهن دارند با آنچه که نشان دهد اختلاف ماهوی و معنایی داشته باشد.
در حقیقت میرباقری این کار را کرد که عاشورا را به عنوان شخصیت مطلق از دل قصه بیرون آورد و آن را از حواشی روایت کرد نه از خود قصه، مانند کاری که بیضایی برای فیلمنامه روز واقعه کرد
برای همین سخن گفتن در این عرصه مانند راه رفتن روی لبه تیغ است. در عالم هنر ایران، خود شخص آقای داود میرباقری، بهترین وجه ممکن از پس این موضوع برآمد. در حقیقت او این کار را کرد که عاشورا را به عنوان شخصیت مطلق از دل قصه بیرون آورد و آن را از حواشی روایت کرد نه از خود قصه، مانند کاری که بیضایی برای فیلمنامه روز واقعه کرد. شخصیت خیالی داستان در گرد کاروان حرکت میکند؛ اگر به کاروان میرسید کار خراب میشد اما او غبار کاروان را دید و همین باعث شد تا مخاطب فیلم قصه را از زاویهای ببیند که بتواند با آن از یک فاصله مناسب ارتباط برقرار کند.
اما غیر از این فیلم و سریال، ما تمرینی را با آزمون و خطا درباره خود واقعه و شخصیت انجام دادیم. مانند سریال حضرت مریم (س)، یوسف پیامبر (ع)، ایوب نبی (ع) و … که در واقع تلاش کردیم تا مستقیماً به شخصیتهای الهی بپردازیم اما خدشهای به ذهن مخاطب در مورد این اشخاص نرسد.
اما متأسفانه با سؤ مدیریت و نوع نگاه صداوسیما و مدیریت برخی آقایان، این مسیر و نگاه کنار گذاشته شد و البته در چند سال اخیر بار دیگر به تلویزیون بازگشته است.
حرفم این است که اساساً رسانهها با مؤلفههای اصلیشان در برنامهها و سریالهایشان شناخته میشوند. با این تصمیم، این دوره مدیریت در سازمان صداوسیما جریان فیلمسازی مذهبی متوقف میشود الان هم که به موسی (ع) و سلمان (ع) میپردازیم تا 10 سال آینده زمانبردار خواهد بود و برای همین شاهد توقیف جریان فیلمسازی مذهبی برای 20 سال هستیم.
جریان انحرافی فیلم مذهبی و تاریخی را غنیمت شمرد
این وقفه بلند مدت فرصت را برای فیلمسازی مذهبی و تاریخی به جریانهای دیگر داد. یکی جریانی که با حمایت برخی از علمای نجف صورت گرفت که به دلیل این خلأ، در جریان تولید برخی فیلمهای مذهبی و تاریخی وارد شد که تلاش روشن و الهی برای پر کردن این خلأ داشته است. یک جریان هم جریان شیعه انگلیسی است که تلاش کرد تا با دست گذاشتن روی محل اختلاف میان شیعه و سنی به تولید بپردازد.
در حال حاضر همان دوستانی که مسیر تمرین ساخت فیلم و سریال مذهبی و تاریخی درباره مقدسات را طی کردهاند، در حال تولیدند که باید منتظر ماند تا کارشان به سرانجام برسد. اما نکته مهم این است که این مشکلات و موانعی که گفته شد باعث شد تا سرمایههای مادی و معنوی که برای آثاری آماده شده بود به باد برود.
معتقدم که تنها راه فیلم مذهبی ما خصوصاً در حوزه عاشورا این است که زمینه گفتگو در این باره با کشورهای منطقه و مسلمان مطرح شود که عاشورا و محرم را میشناسند و علاقمند به سرمایهگذاری در آن هستند.
ببینید جغرافیای سینمای ایران ظرفیت سرمایهگذاری را از حدی بیشتر ندارد. عملاً یعی اینکه وقتی سرمایهگذاری برای فیلم آپارتمانی 7 میلیارد تومان حداقل میخواهد و برای اینکه به سود برسد باید بیش از دو برابر یعنی بالای 14 میلیارد تومان فروش داشته باشد، چگونه میتوان به سرمایهگذاری برای فیلم تاریخی و مذهبی که با شرایط الان نزیک به 50 میلیارد تومان بودجه میخواهد و باید بالای 100 میلیارد تومان فروش داشته باشد تا به سود برسد، فکر کرد؟
برای همین معتقدم که تنها راه فیلم مذهبی ما خصوصاً در حوزه عاشورا این است که زمینه گفتگو در این باره با کشورهای منطقه و مسلمان مطرح شود که عاشورا و محرم را میشناسند و علاقمند به سرمایهگذاری در آن هستند. بعلاوه آنها فقط سرمایهگذار را با خود میآورند بلکه مخاطب و تماشاگر سینماها را هم با خودشان میآورند که به سودآوری بسیار بالاتر از آنچه که به آن فکر میکنیم نیز خواهد رسید.
ما در حوزه بینالملل بغیر از اروپا به هیچ منظقه دیگری فکر نمیکنیم و هدف ما در حال حاضر بیشتر روی جشنوارههای خارجی متمرکز شده است. البته آن هم سر جای خودش مهم و درست است اما تنها به آن فکر کردن صحیح نیست. ما حوزه کشورهای منطقه و مسلمان را از دست دادهایم درحالی که اشتراکات ما با آنها بسیار زیاد است. همین میشود که پیوست اقتصادی ما از دست میرود و سینما خودش را کوچک میکند و در نتیجه جریان سینمای آپارتمانی و بدنه ما با که با هزینه پایین تولید میشود، گسرتش پیدا میکند.چنین وضعیتی که سینما یک پیله شده است که دور خودش پیچیده است که بنای باز شدن و پروانه شدن ندارد. سینمای ما محکوم به ژانرهایی شده است که به فراموشی سپرده میشود.
یک مثال میزنم در این سال ها گفته شد که چرا ژانر علمی خیالی نداریم. این مطالبه، مطالبه درست و بجایی است اما تخیلی است و مبتنی بر واقعیتهای موجود سینمای ما نیست. در حال حاضر حتی ژانر دفاع مقدس هم با حمایتهای جدی که دچار مهجوریت میشود چون پولش را در نمیآورد.
پیله فیلمهای آپارتمانی و شهری از دور سینمای ما کنده نشده است
سینمای ما قصد ندارد که این پیله از بین برود تا مردم دنیا تماشا کنند. سینمای ما با نگاه شبهروشنفکری که تظاهر آن را میکند قواره کنونیاش به سینماتک بیشتر شبیه است تا سینما. باید سینمای ما حرفی بزند که بتواند حداقل اطراف خودش در کشور را تحت الشعاعش قرار دهد. برای این منظور هم تنها راه این است که به این فکر کنیم که فیلمها را بنحوی بسازیم که قبل از ساخت، وجه اقتصادی توجیهمند داشته باشد. یعنی به این فکر کرده باشد که حتی اگر نخواهد پوش را در اکران بدست آورد، اما باید پیوست اقتصادی داشته باشد. اگر فیلم در حوزه مقاومت باشد باید سرمایهگذار آن مانند سازمان اوج، از روز اول بداند با سرمایه گذاری 20 میلیارد تومانی نمیتواند سودش را درآود اما ابا این وجود اگر یک پیوست اقتصادی برای اثرش داشته باشد میتواند تا حد زیادی خودش را توجیه کند.
مانند کاری که مجموعه روایت فتح نسبت به فیلم تکتیرانداز انجام داد و آمد فیلم را برای اکران نوروزی به تلویزیون داد. چون فهمید که کرونا اجازه اکران نمیدهد و با این وضعیت بد، بعید است که بتواند فیم را تا مدتها اکران کند. چون نگاهش این بود که این فیلم برای عموم مردم است و باید آنان تماشایش کنند. با این کار عملاً فیلم از نظر مادی تا حدی ضرر کرد اگرچه که تا حدی توانست با دریافت مبالغی پول به جیبش برگرداند اما پیوست این بود که حرفم را میخواهم با مخاطب عمومی بزنم و تمام موضوع جنبه مادی و ریالی نیست.
پس جمعبندی حرفم این است که در واقع آنچه که باید شکل بگیرد جنبه اقتصادی سینما است که متأسفانه به آن کاری نداریم. سینمای ما در برخی از گونهها وابسته به پول نفت است و ارگانی شده و در برخی از گونهها نیز دچار فراموشی میشود مانند زیرگونه علمی خیالی و سینمای آسمانی. چون جغرافیای سینمایی ما کوچک است در مورد آسمان فیلم نمیسازد ارگانی هم نیست که سازمانی به میدان بیاید تا برای آن سرمایهگذاری کند.
سینمای معناگرا به مراتب ایرانیتر از دیگر ژانرهای سینمای ما است
* آقای حسینی، بحث خیلی مهم و جدی داشتید که بنظرم باید مسئولین امرش به آن رسیدگی و توجه کنند؛ اما در شرایط موجود که شما به خوبی آن را تشریح کردید، برای سینمای دینی و فیلمهایی با حال و هوای معرفتی یک راه طی شده که بنظر میرسد نتیجه بخش هم بوده وجود دارد و آن مسیری است که از اواخر دهه 1370 تا اواخر دهه 1380 ادامه داشت و نتایج خوبی را هم به بار آورد. همان مسیری که چهرههایی مانند مجید مجیدی، رضا میرکریمی، محمدمهدی عسگرپور و کمال تبریزی طی کرده بودند. چیزی که در آن دوران بیشتر با سینمای معناگرا یا دینی عنوان شده بود.
تجربه نشان داده است که این فیلمها در جذب مخاطب و گیشه که جنبه اقتصادی دارند و اهمیت آن را شما شرح کردید نیز موفق بودند. بعنوان مثال فیلم یک حبه قند در سال 1390، یک میلیارد و 200 میلیون تومان فروش کرده است که نسبت به زمان خود فروش قابل توجهی بوده یا فیلم خیلی دور خیلی نزدیک در سال 1383 بالغ بر 200 میلیون تومان که مشخصاً باتوجه به شرایط اقتصادی آن سالها و قیمت پایین بلیط فروش خوبی بوده است. یا فیلمهای دیگر که نشان دادند در جذب مخاطب و زنده نگه داشتن سینما و چراغ آن قطعاً مؤثر بودهاند. نظرتان درباره احیای دوباره آن سینما به کمک نسل جدید فیلمسازان ایرانی چیست؟
من با این اصل موافقم که این فیلمها خیلی ایرانیترند از کارهای دیگر ما و طعم ایرانی جدی دارند، خصوصا آنکه کم هزینه هستند و میتوان خیلی زود آنان را ساخت. اما مسأله این است که همین فیلمها دچار نوعی دور و کهنگی شدند که از جایی به بعد خودشان را تکرار میکنند و حرف جدیدی ندارند. اما با این وجود نسخه بدی برای حوزه فیمسازی دینی خودمان نیست.
مسأله این است که تمام آنچه که به عنوان سینمای دینی مطرح شد در سینمای ما که ادعای دینیترین سینما را دارد شکل گرفته است که در حال حاضر در قوارهاش نیست. این فیلمها بشدت ارزشمندند ولی فرم بیان با شکوهی که بتواند مخاطب را در کنار خودش مسحور کند و از آن لذت ببرد و بخشی از زندگی جمعی و مشترک همه نسلها بشود، را ندارد. باز هم میگویم که خیلی ارزمشندند و تأکید میکنم که ریشه آنها نباید خشک شود و باید حمایت شوند.
فیلمهای معناگرا و دینی ما از جایی به بعد دچار نوعی دور و کهنگی شدند که خودشان را تکرار میکنند و حرف جدیدی ندارند
فعلاً اما ارگانهای ما بجای آنکه بسراغ این چنین فیلمها بروند از فیلمنامههایی حمایت میکنند که با انگیزش سیاسی روی پرده متلکپرانی میکنند و بیشتر عقدهگشایی سیاسی میکنند. در همین حوزه هنری غیر از فیلمی مانند یک حبه قند در دهه 1390 چند فیلم قابل اعتنای دیگری ساخته شده است؟
این جریان که در دهه 1380 موفق بود از جایی به بعد با متنهای ضعیف و پرداخت بدتر از نگارش، تلاش میکردند تا خودشان را شبیه به فیلمهای مجیدی درآورند. بهمین دلیل با شکست آنان فیلمهای جوانترهایی که به میدان آمدند و از قضا هم فیلمنامه و هم پرداخت خوبی داشتند نیز مورد بیمهری و توجه قرار گرفتند. فیلمهایی مانند «استشهادی برای خدا» که اولین بار زوج احمد مهرانفر و محسن تنابنده با هم کار کردند و شناخته شدند. از سویی هم فیلمسازانی مانند میرکریمی از این فضا فاصله گرفتند و با سراغ فیلمهای اجتماعی دچار افول شدند.
اما بجای آنها در این چند سال اخیر چهرههای جوانی مانند «دانش اقباشاوی» یا «داوود مرادیان» کار کنند که هم نگرش ضداشرافیگری در فیلمهایشان دیده میشد و هم تم و مضمون معرفتی و دینی را داشتند که نشان دادند مستعدند و میتوانند موفق باشند. یا سیاوش سرمدی یا امیرحسین نوروزی که این دوستان البته در مستند ورود داشتند اما با ساخت فیلم داستانی مانند منصور نشان دادند که چهرههای موفق و جدیدی در حوزه سینمایی هستند.
* برای اینکه این چهرهها تبدیل به یک جریان شوند دولت بعدی باید چه الزاماتی را در نظر داشته باشد؟
باید این چهرهها جذب شوند و به آنان اعتماد کرد. نباید آنان را با دستورات فرمایشی فراری داد و در چالههای سیاسی انداخت. ما نهادهایی داریم که در زمینه سینما کارویژه روشنی برای آنان تعریف نشده است مانند تصویر شهر شهرداری که میتوانند از این جوانها حمایت کنند اما در حال حاضر این نهادها بیشتر شبیه جزایری شدند که تنها به یکسری از افراد اعتماد دارند. همین جریان باعث شده است که چهرههای جدید و جوان از آنان فاصله بگیرند اما آنان بعلت نجابتشان از هیاهو فاصله دارند.
کار مهم دیگر این است که باید برای آنان مشاور گذاشت تا اینکه دست آنان را در ابتدای کار بست و در انتها مچشان را گرفت. اصلیترین کار نهادهای حمایتی باید این باشد که به فیلمنامههای آنان احترام گذاشت.
معتقدم که فیلمساز مهمی مانند آقای مقدمدوست که تا حدی این سالها افول کرده است، با «سر به مهر» قدم رو به جلو برداشت و کارگردان بروزی است که میتواند بعنوان پلی میان حرف دیروز و سبک امروزی دینی و معرفتی باشد.
سراغ بزرگان هر استان رفتهایم
* آقای حسینی در پایان از برنامههایی که برای مشاوره سینمایی روایت فتح ارائه دادید بگویید.
یک برنامه استانی داریم که اگر خدا کمک کند بر مبنای فرمایش حضرت امیر (ع) که به بزرگان هر قومی رجوع کنید، به سمت استانها رفتیم و از هر استان خواستیم تا چهرههای مهمشان را معرفی کنند تا با حمایت اداره ارشاد هر استان و نهادهای دیگر بتوانیم فیلمنامه شخصیتهای مهم هر استان را بسازیم و نمایش دهیم.
کار دیگر این است که در حال حاضر با توجه به مشکلات اقتصادی برای گسترش بازار سینمای دفاع مقدس باید ایده ساخت فیلم جنگی و اکشن با محوریت مبارزه و مقابله با داعش را راهاندازی کرد. این ایده باتوجه به اینکه مخاطبین منطقهای و حتی جهانی دارد قطعاً آورده اقتصادی خوبی خواهد داشت و میتواند به گسترش بازار سینمای دفاع مقدس کمک کند. این دست فیلمها برای هند، چین، ترکیه و آمریکا سودآوری بسیار خوبی داشتند زیرا بازار و فروش بینالمللی بسیار خوبی دارند. این فیلمها میتوانند باعث بالا بردن راندمان و ارتقای سطح کیفی و تکنیکی و کمی سینمای ایران شوند.
سینمای انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت از نظر تکنیکی در سالهای اخیر خیلی درخشان بودهاند. هم تجربهها و هم نوآوریها و هم بداعتهای فراوانی داشتهاند و میتوانند بخاطر جذابیت، موتور محرک و گیشه سینما باشد تا بخش خصوصی هم رغبت کند و پای کار بیاید.